کوثر جونیکوثر جونی، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره

نینی قلمبه

زندگی عشقولانه ى مامان و بابا

جونم برای دختر گلم بگه سال ١٣٨٢ بود که تازه از سربازی راحت شده بودم که تصمیم گرفتند دست و پای بابا  رو بند کنند     یه روز که یادم نیست چندم فروردین بود ولی یادم هست که توی روزهای عید بود عمو  ناصر بهم زنگ زد و گفت بیا کارت دارم. بعدالظهر همون روز رفتم دیدنش خونشون. شاید الان که اینارو میخونی دیگه اون خونه نباشه ولی یه روز میبرمت که اونجارو ببینی . چونکه من از اونجا خیلی خاطرات خوبی دارم. بعد از کلی صحبتهای مختلف عمو ناصر گفت که چند روز پیش مامانت اونجا بوده و  اون همونجوریکه داشته چایی میخورده و به مامانت نگاه میکرده ، پیش خودش میگه که خواهر زنم که بزرگ ش...
18 ارديبهشت 1392